سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاوران مهدی (عج)
لوگوها


(( نمایشنامه خطبه غدیر ))


  • تاریخ ارسال : یکشنبه 89/1/22, 12:0 صبح
  • دسته بندی :
  • نویسنده : لیلة القدر

ناگفته هایی از  عزاداری های حضرت زهرا(سلام الله علیها) در فراق پدر

این مطالب را حتما بخوانید و برای دوستانتان نیز شرح دهید...

حضرت زهرا(سلام الله علیها)  با برخی از زنان مدینه در روزهای دوشنبه و پنج شنبه به قبور شهدا می رفتند و بر قبر حضرت حمزه حضور می یافتند و برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)  عزاداری می کردند و می فرمودند: اینجا رسول خدا بودند و آنجا مشرکان. از این عبارت در می یابیم که زهرا(سلام الله علیها)  برای زنان وقایع جنگ احد را باز می گفتند و معلوم است که جنگ احد  افشاگر منافقان بود. چرا که آنان در این جنگ گریختند ابوبکر و عمر و عثمان فرار کردند و امیر مومنان در این جنگ ایستادگی کردند و باعث نجات جان رسول خدا شدند. حضرت فاطمه(سلام الله علیها)  می خواستند بگویند که امروز حکومت را کسانی به عهده گرفتند. که در جنگها فرار می کردند بدیهی است که بانوی حاضر این سخنان را انتشار می دادند و چهره ی منافقان و غاصبان برای مردم آشکار می شد و حکومت غاصبان به تزلزل می افتاد.

عزاداری در فراق پیامبر 

  شکل دیگر مبارزه ی حضرت زهرا(سلام الله علیها)  با غاصبان ،عزاداری ایشان بر پدر بزرگوارشان است. گریه های ایشان بر پدر صرفا به جنبه های عاطفی باز نمی گردد. به همان اندازه که حضرت زهرا(سلام الله علیها)  نسبت عاطفی با پیامبر داشتند، امیر مومنان هم نسبت به پیامبر عاطفه داشتند. بنابراین گریه های فاطمه(سلام الله علیها)  هدفمند بوده است. چرا که ایشان نخست سراغ فدک می روند و بعد به نوحه و شیون بر پیامبر می پردازند. حضرت بر قبر پیامبر رفتند و گریه و شیون آغاز کردند در بطن این کار اعتراض به وضعیت موجود نهفته است و اظهار تظلم به رسول الله (صلی الله علیه و آله)  در آن موج می زند.


زنان مدینه برخی از پرسشهای خود را در زمان حضرت رسول از فاطمه(سلام الله علیها)  می پرسیدند و ایشان پاسخ می دادند. بنابر این به نوعی استاد زنان مدینه بودند بنابر این ایشان را در عزاداری همراهی کردند.

  شاگردان دور او جمع می شدند و سخنان او را می شنیدند و او شروع به افشاگری می کرد. آنها این کلمات را به همسران خود انتقال می دادند بنابراین اوج بیداری از این کانون گریه برخاست و از طریق زنان به خانه های مدینه سرایت کرد و برای ابوبکر و دستگاه حکومت بحران ساز شد. بنابراین نخست تلاش کردند فاطمه(سلام الله علیها)  را خاموش کنند.

  در تاریخ آمده است که اهل مدینه یا بزرگان مدینه ، خدمت امیر مومنان آمدند و به ایشان عرض کردند گریه های زهرا(سلام الله علیها)  آرامش ر ا از ما گرفته است نه شبها خواب داریم و نه روزها آرامش داریم که به دنبال کسب و کارمان برویم. به طور طبیعی نمی توان پذیرفت که مردم چنین رفتاری ر ا با فاطمه(سلام الله علیها)  داشته باشند. پدر این امت رحلت فرموده است و همه ی این امت باید در فراغ پدر خود نیز شیون سر دهند طبیعی است این امت باید به فاطمه(سلام الله علیها)  حق بدهند که به عزاداری بپردازد و اعتراضی نداشته باشند و در غم ایشان شریک باشند و در سوگواری ها شرکت کنند از این رو در می یابیم که اعتراض کنند گان ا ز غاصبان خلافت بوده اند.
  مطلب قابل تامل اینکه گریه زهرا(سلام الله علیها)  اگر در خانه باشد مگر تا چه مسافتی شنیده می شود که اهالی مدینه بگویند ما آرامش خود را از دست داده ایم و اگر بر قبر پیامبر باشد آن نیز درون خانه و خروج صدا اندک خواهد بود.جوسازی گروه نفاق و حاکم مبنی بر این بود که گریه مستمر زهرا(سلام الله علیها)  در کنار قبر و حضور زنها در کنار ایشان آرامش را از مدینه سلب نموده است و این نشان از عمق تاثیر این حرکت بر مدینه دارد. غاصبان خلافت از ترس روشنگری های فاطمه(سلام الله علیها)  فضایی در مدینه ایجاد کردند و عده ای از مردم ساده لوح نیز فریب خوردند و نزد علی(علیه السلام)   آمدند و شکایت کردند.
  سوگواری حضرت زهرا(سلام الله علیها)  روشنگرانه بوده است و هویت غاصبان خلافت را فاش کرده است و آنان را بر آن داشت که شماری از بزرگان گروه خود را به نزد علی(علیه السلام)   بفرستند و نیز جوی در مدینه ایجاد کنند و برخی از مردم ساده لوح را بر آن دارند که به علی(علیه السلام)    اعتراض کنند این گروه برای ایجاد این فضا دست به اقداماتی زدند. از جمله اینکه عمر حدیث جعلی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)  جعل می کند که میت در اثر گریه های اهل او عذاب می شود. اینان با این جعل اعتراض خود را وجهه ی دینی بخشیدند و گفتند ما به این دلیل که پیامبر در آن دنیا معذب نباشد می گوییم دخترشان گریه نکند. این در حالی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)  برای حضرت حمزه و جناب جعفر اشک  ریختند و برای فرزندشان ابراهیم نیز گریستند و موارد دیگری نیز در کتابهای حدیث و تاریخ آمده است .فاطمه(سلام الله علیها)  در برابر این اعتراضات ساکت نشدند بلکه راه مبارزه را تغییر دادند و دست حسنین (علیهما السلام) را گرفتند و در حالی که در میان جماعتی از زنان مدینه بودند به قبرستان بقیع می رفتند و در سایه ی درختی برای رسول خدا نوحه سر می دادند. اما گروه غاصبان خلافت برای خاموش کردن فاطمه(سلام الله علیها)  آن درخت را قطع کردند.
  امیر مومنان برای ایشان مکان مسقفی فراهم کردند که در آن به سوگواری بپردازند. این مکان بیت الاحزان نامیده شد.

 حضرت زهرا(سلام الله علیها)  با برخی از زنان مدینه در روزهای دوشنبه و پنج شنبه به قبور شهدا می رفتند و بر قبر حضرت حمزه حضور می یافتند و برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)  عزاداری می کردند و می فرمودند: اینجا رسول خدا بودند و آنجا مشرکان. از این عبارت در می یابیم که زهرا(سلام الله علیها)  برای زنان وقایع جنگ احد را باز می گفتند و معلوم است که جنگ احد  افشاگر منافقان بود. چرا که آنان در این جنگ گریختند ابوبکر و عمر و عثمان فرار کردند و امیر مومنان در این جنگ ایستادگی کردند و باعث نجات جان رسول خدا شدند. حضرت فاطمه(سلام الله علیها)  می خواستند بگویند که امروز حکومت را کسانی به عهده گرفتند. که در جنگها فرار می کردند بدیهی است که بانوی حاضر این سخنان را انتشار می دادند و چهره ی منافقان و غاصبان برای مردم آشکار می شد و حکومت غاصبان به تزلزل می افتاد.
  3-حضور در پشت در خانه

  دستگاه حاکم نتوانست کانون افشاگری را خاموش کند، خانه ی علی(علیه السلام)   نیز بر اثر آن اقدامات محل آمد و شد و کانون مخالفت ها شده بود. بنابراین تصمیم گرفتند به این مرکز حمله کنند آنان در تهاجم به خانه، دو گزینه را پیش بینی کرده بودند:
 1- خروج بدون مقاومت علی(علیه السلام)   از خانه و بیعت با ابوبکر. وقتی علی(علیه السلام)   بیعت کرد دیگر گریه های فاطمه(سلام الله علیها)  تاثیری ندارد.
 2- مقاومت علی(علیه السلام)   که در این صورت بهانه ای برای از میان برداشتن ایشان یافته بودند.شمشیر برداشتن علی(علیه السلام)   در چنین شرایطی یعنی رویارویی با اصحاب پیامبر و مقاومت بدون شمشیر ایشان نیز نتیجه ای جز شهادت ایشان ندارد که در این صورت آنها به هدف خود خواهند رسید و کانون بحران ساز دیگر ازبین رفته است . 
  اما حضرت زهرا(سلام الله علیها)  با حضور در پشت در گزینه ی سومی را در پیش روی مهاجمان قرار می دهد که محاسبات آنها را به هم ریخت .بنا بر این دست به اقداماتی می زنند که بعدها خود اظهار پشیمانی می کنند به خانه هجوم بردند و مصائب سنگینی ار آنها سر زد و در تاریخ لکه ننگی برای آنان شد. آنان با قدرت وارد خانه شدند با مشاهده ی این جریان ناگهان علی(علیه السلام)   از جا برخاست و عمر را بر زمین کوفت و فرمودند: قسم به خدایی که محمد را به پیامبری ارج نهاده است ای عمر، اگر نبود عهدی که با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)  بستم، می فهمیدی که نمی توانی داخل خانه ی من شوی. عمر از دست علی(علیه السلام) آزاد شد و از مردم کمک خواست. مردم داخل خانه شدند. بعضی دست به شمشیرهایشان بردند و اطراف علی(علیه السلام)   را گرفتند و ریسمان به گردن آن حضرت انداختند. هنگامی که امیر مومنان را از خانه به طرف مسجد می کشاندند، حضرت فاطمه(سلام الله علیها)  پیش آمدند و خود را بین امیر مومنان و آنها فاصله قرار دادند و مانع شدند. قنفذ چنان با تازیانه به ایشان حمله کردند که قلم از بازگویی آن شرمسار است. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) وارد مسجد می شوند و می فرمایند: ای ابوبکر و عمر! شما می خواهید همسرم را از من بگیرید. قسم به خدا اگر او را رها نکنید بر مزار پدرم می ورم و خداوند سبحان را می خوانم. آنگاه دست حسن و حسین(علیهما السلام) را گرفتند و به سمت مزار پدر راه افتادند. علی(علیه السلام)   به سلمان فرمودند: دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)  را دریاب که می بینم مدینه به جنب و جوش در آمده است. قسم به خدا اگر او چنین کند مدینه و مردم آن، آن گونه که هستند دیگر دیده نخواهند شد سلمان خود را به حضرت زهرا(سلام الله علیها)  رسانید و به ایشان عرض کرد: ای دختر رسول خدا خداوند سبحان پدرت را برای رحمت به مردم برانگیخته است پس بازگردید حضرت فرمودند: ای سلمان می خواهند علی(علیه السلام)   را بکشند و من نمی توانم صبر کنم. بگذار بر مزار پدرم بروم و خداوند سبحان را بخوانم. سلمان عرض کرد :علی(علیه السلام)   مرا نزد شما فرستادند و دستور دادند که بازگردید. حضرت فرمودند: اطاعت می کنم و بازگشتند.
  در مسجد علی(علیه السلام) خطاب به ابوبکر فرمودند: چقدر زود بر رسول خدا طغیان کردی؟ تو به کدام حق و با چه مقامی مردم را به بیعت خود دعوت کردی؟ آیا تو دیروز به امر خدا و رسول او با من دست بیعت ندادی؟ عمر با فریاد اهانت آمیزی  گفت: بیعت کن و از این سخنان باطل در گذر. علی(علیه السلام)  فرمودند: اگر بیعت نکنم چه خواهی کرد؟ گفتند: تو را با ذلت و خواری می کشیم !حضرت فرمودند: با کشتن من بنده ی خدا و برادر رسول خدا را کشته اید. ابوبکر در پاسخ گفت: بنده ی خدا بودن آری، ولی اینکه خود را برادر رسول خدا خواندی، نمی پذیریم. حضرت فرمودند: آیا انکار می کنید که پیامبر مرا به  برادری خویش برگزید؟ ابوبکر گفت: صحیح است. و این ر ا سه بار تکرار کرد. علی(علیه السلام)   خطاب به مردم فرمودند: ای مسلمانان ای مهاجران و انصار، شما را به خدا قسم می دهم آیا شنیده اید در روز غدیر خم پیامبر چه فرمود ند؟ در اینجا امیر مومنان آنچه پیامبر در روز غدیر فرموده بود، یاد آور شد و همه تایید کردند. ابوبکر برای جلو گیری از تغییر شرایط  سیاسی به نفع علی (علیه السلام)  گفت :هر چه فرمودید حق است. با گوشهای خود شنیده و در قلبهایمان جا داده ایم ولی پس از آن از پیامبر شنیدیم که فرمودند: ما خانواده ای هستیم که خداوند ما را برگزیده و گرامی داشته و آخرت ر ا برای ما به دنیا ترجیح داده است و برای ما اهل بیت، نبوت و خلافت را جمع نمی کند. حضرت فرمودند: آیا کسی از اصحاب پیامبر با تو بود که شهادت بدهد؟ عمر برخاست و با اشاره به ابوبکر گفت: خلیفه ی رسول خدا راست می گوید. من این کلام را همان گونه که ابوبکر گفت از پیامبر شنیدم. پس از عمر، ابو عبیده سالم غلام ابی حذیفه و معاذ بن جبل گفتند: ما هم این کلام را از پیامبر شنیدیم. حضرت بیان داشتند وفا نمودید  به طوماری که در خانه ی کعبه امضا کردید درباره ی اینکه اگر خداوند محمد را به نزد خود ببرد خلافت را از ما اهل بیت بگیرید.
هدف حاکمیت از میان برداشتن علی(علیه السلام)  بود اما با تلاشهای فاطمه(سلام الله علیها)  به بیعت اجباری علی(علیه السلام)  بسنده کردند. ایشان با ایستادگی و تحمل صدمات و نیز با تهدید به نفرین توانستند شرایط را به نفع امیر مومنان تغییر دهند.  بنا بر این آنان ازبه قتل رساندن ایشان صرف نظر کردند و به بیعت زوری بسنده کردند .

...

برگرفته ازکتاب"مهار انحراف" بازکاوی حوادث پس از رحلت پیامبراکرم


لطفا به اشتراک بزارید تا همه استفاده کنند

  ارسال به نت ایران   محبوب کن - فیس نما     ارسال به کلوب   افسران   ارسال به افسران ولایت     شبکه اجتمایی سنگریها  


تبلیغات